همه چیز روی کاغذهای آمار زیباست. ارزان، دستیافتنی و امیدوارکننده. کاش میشد روی همین کاغذها زندگی کرد. مثلاً روی این کاغذها از خواب بیدار شویم. به صبح درخشان کاغذی سلام کنیم. سر کاری با مزایای عالی و حقوق بالا، برویم. عصر به خانه برگردیم. خانهای کاغذی که نهتنها گران نشده بلکه کلی هم توی سرش خورده و ارزان شده. خودروی کاغذی بخریم، روی کاغذ عاشق شویم، ازدواج کنیم و مثل نقاشیهای خوشرنگ بچهها، کلی بچه بیاوریم.
یکیشان روی تاب وسط حیاط بزرگ مشغول بازی باشد و آن یکی با ماهی قرمزهای توی حوض آبی بازی کند. خانهای با سقف مثلثی و دودکشی کجکی که همیشه در حال بیرون دادن دود است.
پدر و مادری که خندان دست همدیگر را گرفتهاند و به بازی فرزندانشان نگاه میکنند. آسمان با مدادرنگی آبی خوشرنگی رنگ شده و هیچ خبری از آلودگی نیست. زمین سبز سبز است و همه جا پر از گلهای قرمز. پرندههای هفتی بالای سر خانواده خوشبخت پرواز میکنند و از هوا و درختان زیبا لذت میبرند.
زندگی روی کاغذهای سفید خیلی زیباست. وسط آمارها و نمودارهای شیک و منظم. بین نقطههای تورم پایین و گرانیای که راحت با پاککن پاک میشود.
ولی متاسفانه هنوز، جز در داستانهای تخیلی و فانتزی، بشر نتوانسته به داخل کاغذها راه پیدا کند. هنوز مجبوریم در واقعیت زندگی کنیم.
در دنیای واقعی، آمارها و نمودارها جایی ندارند. جیب و کیف و پول است که نشان میدهد گرانی چند نقطه بالا رفته و نمودارها کجا هستند. وقتی صاحبخانه اجاره را دوبرابر میکند تنها نقطه قابل دید و درک، نقطه جوش مغز است.
بیایید به نقطه جوش همدیگر احترام بگذاریم و کمتر از زندگیهای کاغذی بگوییم.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 22,نوامبر,2024